قوی سیاه من کجاست – قسمت اول؟

1

مردم دنیای کهن بی چون و چرا باور داشتند هر قویی سفید است ، چون تجربیات آن ها این باور کهن را تایید می کرد. اما دیدن اولین قوی سیاه شگفتی عظیمی بود.

اهمیت این داستان در دیدن قوی سیاه نیست بلکه در نشان دادن شکنند گی دانسته های ما نهفته است و نشان می دهد آموختن ما از تجربیات و مشاهدات با چه محدودیت ها ی شدیدی روبرو است.

تنها اولین مشاهده کافی بود تا دستاوردهای هزاران سال تماشای قوی سفید را از میان ببرد. استعاره ی قوی سیاه نشانه ی یک رویداد است. رویدادی کاملا نامنتظر با پیامدهای سنگین که تازه پس از بروز خود را قابل پیش بینی می نمایاند.

ترکیب این دو ویژگی مهم یعنی احتمال وقوع کم و پیامدهای سنگین از این رویداد یک معمای بزرگ ساخته است.

شگفت آور آنکه ما طوری رفتار می کنیم که گویی قوی سیاهی هرگز وجود نداشته است. اساسا ما در برابر این پدیده نابینا هسستیم. بر اساس منطق حاکم بر قوی سیاه نادانسته های ما بسیار مهم تر از دانسته های ما است. زیرا شکاف حاصل از توهم دانستن و واقعیت های موجود است که محل وقع قوی سیاه را مشخص میکند و توهم دانستن، همان نادانی های ما است.

کوتاه سخن آنکه ، ما در برابر این پدیده بسیار ناتوانیم. اما اگر خود را در مسیر آن قرار دهیم و قواعد آنرا رعایت کنیم احتمال کمتر صدمه دیدن برایمان مهیا است.

اکنون شایسته است اندکی تامل کنیم بر آنچه ممکن است برای ما و فرزندانمان رخ دهد. قوی سیاه ما کجاست؟ آیا در مسیر رفت و آمد ما و فرزندان مان نخفته است؟ آیا نبایست به قوی های سیاه پیرامون خود بیاندیشیم و آنها را باور کنیم؟ …

 

 

1 نظر
  1. رنجبر می گوید

    عالی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.